معنی قلی قشلاقی - جستجوی لغت در جدول جو

قلی قشلاقی

لغت نامه دهخدا

(عَ)

دهی است از دهستان دیجوجین، بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 12هزارگزی شمال اردبیل، و 4هزارگزی راه شوسۀ خیاو به اردبیل. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 201 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

قاری قشلاقی

(مَ رَ عَ)

دهی جزء دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل. در 50هزارگزی باختر گرمی و 30هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل و در جلگه واقع است. هوای آن گرمسیری است و 64 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 345)

لغت نامه دهخدا

قیه قشلاقی

(قَ یَ)

دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، سکنۀ آن 123 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و مختصر حبوب و شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

قلنج قشلاقی

(قِلِ)

دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 26 هزارگزی شمال اردبیل و 4هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 286 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

رضاقلی قشلاقی

(رِ قُ قِ)

دهی از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل. سکنه 576 تن. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات و حبوب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

معنی قلی قشلاقی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما